1/10/2007

نظريه هايي در باب همزماني خوردن آب و کتک(محرمانه مستقيم)

ديروز تو مکان هميشگي مون در طي اين سالهاي اخير نشسته بوديم و جمعي بود از قديمي و جديدي و مهمان و ميزبان. فقط انواع و اقسام زيادي نداشت که اکثرا يه گوشه از پازل شون شبيه هم بود.

اين دفعه به شکل استثنايي در طي همين سالها موسيقي از مخرجي غير از ساز و آواز ادا مي شد. اينبار مخرج را سپرده بوديم به تکنولوژي. من الان طي يک نظريه کاملا فلبداهه به ذهنم رسيد که اين آدميزاد عجيب کاري کرد. که آدم داره واقعا تبديل ميشه به يک پردازشگر مفرح. مفرح از اون حيث که پردازش تنها در باب يافتن تفريح اتفاق مي افته. گيرم زماني اين تفريح خيلي عيني و ساده بود و حالا خيلي پيچيدگي هايي پيدا کرده که نداشت. اين پيچيدگي معلول همين حرکت هست به سمت تبديل شدن به پردازشگر مفرح. انسان از درد عقل از حيوان وجودش منزجر شد. پست شمرد و فاصله گرفتن رو آغاز کرد تا بلکه هم مجزا ديده بشه( نکته اينجاست که او در ديالوگ با خودش بوده و مي خواسته در چشم خودش مجزا ديده بشه) و هم به برتري بر محيط اطرافش نائل بشه. جدا از اينکه برتري جويي خود احساسي کاملا حيواني باشه. اما وقتي توسط عقل صورت بگيره هم توجيح پذير ميشه و هم شرعي! در اين بين البته دوره هايي بوده که انسان هنوز آنقدر عاقل به معناي امروزي نبوده به نظر من. دوره هايي مثل دوران يونان قديم که انسان ها عقل شان هم ارز ديگر ابعادي بوده که در نظر خودشان حضور داشته. احساس و تخيل و اسطوره هم در ديد آنها وجود واقعي و موثر داشته اند. با همه اين اوصاف انسان يکبار از حيوان بودنش گريخت و در اين گريز هيچ چيز نبود جز حيواني که از هراس تنها دست به فرار ميزنه. که حالا تنها يک وجهه برايش باقي مانده. که دارد ميرود که همه چيز را تبديل کند به دستگاه خودکار و فروش الکترونيکي. انسان حالا از انسان هم فرار مي کند. انسان با همه ارتباط هايي که به ظاهر با ديگر انسان ها دارد از آنجا که در طي تبديل به همان عقل و تنها عقل است اين ارتباط را پس ميزند و تنها از آن به عنوان آويز شخصيت و جايگاه اجتماعي استفاده مي کند. و در همين بين هراس خود را از نشان دادن آنچه احساس مي کند و درک آنچه که در ذهن خود شکل ميگيرد که خارج از استاندارد هاي تثبيت شده بيروني ست، به دقت پنهان مي کند. پس بروزآنرا مي سپارد در برخورد با تکنولوژي. و به شکلي قديمي تر در برخورد با همان طبيعت. اگر قديم تر ها در خانه با حيوان خود بيشتر سر و کله مي زدند، امروز در چت و سايت هاي مختلف خود را خسته و خواب آلود مي کنند.

از آنجا هم که تکنولوژي در دست و پا زدن در سطح فکر به ظاهر پيش رونده اما در باطن ثابت است تا بتواند با حجم بالاي تنوع خود انسان را آرام نگه دارد و حواس او را به جايي غير از خلاء دست ساخته خودش پرت کند. به جايي غير از اينجا که من اشاره خيلي کوچکي به حجم ناتواني ام از آن داشته باشم. در پي ساختن اين حجم بالا که هر روز احتياج به نوآوري دارد و اشکال جديد دارد اين انسان است که اينبار زير سلطه خودش و توهم خود ساخته اش مي رود. اينبار تکنولوژي به شکلي غير مستقيم اين برتري را بر انسان کسب کرده تا روزي که او هم بتواند در اين راه با دست خويش خودش را نابود کند يا تبديل شود به موجوديتي مستقل از انسان، چيزي مثل شهر ماشين ها. اما حالا که ذهن انسان به بردگي تکنولوژي در آمده بايد براي حفظ اين مخدر ذهن اش و توهمي که از بهروزي خود ساخته تماما ذهن اش را و من مي گويم حتي همان عقل اش را در چارچوب تکنولوژي و پردازشگري ببرد و اسباب تفريح خود را مهيا سازد. عقلي داشته باشد که تنها کار مي کند که به ظن خويش بهروزي ( و مخصوصا نه خوشبختي) بيافريند و زندگي را بهتر و سالم تر و کم درد تر کند. و همواره اين را بپوشاند که آن درد خواستگاه اش جايي نيست جز درون انسان که با ساختن پيرامون اش نمي توان آن را ساکت نمود و تنها مي شود کمتر شنيدن آنرا و غريبه شدن با آنرا که اتفاقا در زمان کنوني همان درد آدم را حفظ و نگاه داشته امکان بخشيد.

0 Comments:

Post a Comment

<< Home