10/12/2006

2nd comming

به سال دوهزاروشش میلادی
من
مسیح را دیدم
مصلوب
بیچاره
قربانی خشم پدرو
جهل بشر
بی خود نیست که
هزاران سال از قرارمان می گذرد و
هیچ که هیچ
هی ساده
کدامین مسیح را به انتظار نشسته ای؟؟
من
آخرین منجی
مسیح را
دیده ام
مصلوب

10/11/2006

ديانت ما دقيقا...

امروز با اطمينان مي شود گفت:

ديانت ما دقيقا و بي هيچ بيش و کم عين و حقيقتا خود سياست ماست.

سياست ما هم دقيقا و بي هيچ بيش و کم عين و حقيقتا خود ديانت ماست.

خوش به حال خدا بيامرز مدرس که آرزويش برآورده شد، گرچه خودش عمرش کفاف نداد.گرچه امروز خيلي ها آرزو به دل مانده اند، آرزو به دل خواهند ماند....

من که خود نشنيده ام. بابا بزرگي گفته و بابايي نوشته و من در کتاب درس حفظ اش کرده ام. حالا دارم درس پس ميدهم. همه داريم درس پس مي دهيم.

هر وقتي که گفته اين حرف را همه مي دانيم که در دوران رضاخان که رضا شاه شد و باز رضاخان اش کردند گفته شده. در آن دوران تا امروز که مدرس هر روز مي تواند شادي اش را بيشتر کند، همه تغيير کرده اند. باغ بابا بزرگ دستخوش هزار تغيير بزرگ و کوچک شده. گيرم هنوز مشمول طرح نوسازي نشده اما چه گل ها که بزرگ شده يا خشک شده اند و باري گل هايي هستند که تازه سر بر آورده اند. بوي شان را که ديگر خودتان حي و حاضريد. زيبا شناسي هرکس به خودش مربوط.

در اين بين دين بالا و پائين رفته. گاه صدايش گوش عالم را کر کرده و گاهي به کنج عزلت پناه آورده. سياست هم که ديگر خاصيت اش همين بالا و پايين رفتن هاست. چه بسا اگر نبض اش به دست دين و دنيا بيافتد و تب و لرزش بيشتر مي شود. بالاخره در بازار جنگ و آشتي دين و سياست در روزي مثل امروز آنچنان دست در دست يکديگر آغوش به روي هم گشوده در جامعه ظاهر مي شوند که تشخيص شان و تفکيک شان بسيار دشوار مي نمايد.

امروز ديگر بحث نزديکي و آشتي نيست. امروز ديگر کسي نمي خواهد اين دو را بهم نزديک کند. امروز کسي اين دو را جدا از هم نمي بيند و آنها را از دو جنس متفاوت قلمداد نمي کند. امروز هر بيننده اي مي تواند ببيند که ديگر اين دويي وجود ندارد. حالا تنها يکي هست و نمي دانم چه اسمي برايش مي توان يافت. اين دو ديگر چند وقتي هست که از مرز دوستي رد شده اند و آميزشي بهم زده اند که مخلوقي اين چنين را باعث شده اند.

خوش به حال مرحوم مدرس و هر که دغدغه اش عين شدن ديانت و سياست بوده و هست.

فقط من نمي دانم زمان مرحوم مرسوم نبود اين ضرب المثل؟ يعني مي خواهم بدانم چه جوابي مي دادند وقتي چنين کلامي به گوششان مي رسيد.

من اما نمي دانم چه جواب بدهم وقتي مادربزرگ مي گويد: "سياست پدر مادر ندارد"

.......